شعر ستایش فارسی ششم
@____________________ @_______________________
#_____________________ #_______________________
*_____________________ *_______________________
مثنوی:
شعری است که هر بیت آن،قافیه ای مستقل داشته .(یعنی قافیه هر بیت با بیت بالایی پایینی متفاوت است.مضامین آن ،اخلاقی،حماسی،تعلیمی،عاشقانه،عارفانه ،درون مایه ی مثنوی را تشکیل می دهند.مثنوی مناسب ترین قالب برای مطالب طولانی میباشد.
فردوسی ،نظامی ،مولوی و سعدی از مثنوی سرایان معروف میباشند
✅نکات دستوری شعر:
✅بیت 1- تعداد جمله : سه جمله(هر دو جمله غیر ربطی هستند) نهاد هر دو جمله «او» محذوف در شناسه فعل است. هر دو فعل ماضی ساده است.
ترکیبات وصفی:ندارد. ترکیبات اضافی: نام ِ آن/چراغِ دل/نورِجان
1⃣تحلیل بیت اول
جمله اول: «را» متمم ساز است. جان در مصرع اول متمم است. و فکرت مفعول است.حرف «ت» در فکرت متعلق به خود کلمه است و کلمه فکرت یک کلمه ساده محسوب می شود.
جمله دوم:چراغ مفعول،نور متمم، دل و جان هر دو مضاف الیه هستند.
✅بیت 2-تعداد جمله : دو جمله ربطی یا اسنادی . نهاد جمله اول عالم،نهاد جمله دوم خاک است.
ترکیبات : وصفی:هر عالم،دوعالم اضافی:فضلش،فیضش،خاک آدم
2⃣تحلیل بیت دوم
جمله اول: روشن مسند است و عالم مسند الیه یا نهاد/ |«هر» و «دو» نقش وصفی دارند./ز مخفف حرف اضافه از و فضل متمم / ش مضاف الیه است.
جمله دوم:گلشن مسند و خاک مسندالیه یا نهاد است/آدم مضاف الیه است/ ز مخفف حرف اضافه از و فیض متمم / ش مضاف الیه است.
✅بیت 3-تعداد جمله : دو جمله .جمله اول غیر ربطی با فعل امر نهاد تو /جمله دوم اسنادی نهاد حق است.
ترکیبات: وصفی:ندارد اضافی: فروغِ نور / نورِ حق
3⃣تحلیل بیت سوم
جمله اول: نهاد تو/جهان مفعول/فروغ نقش تمییزی دارد که در کتاب های جدید مسند می نامند/نور و حق هر دو مضاف الیه هستند.جمله قیدی است.قید تاکید است.
جمله دوم:فعل اسنادی / پنهان مسند / حق مسند الیه یا نهاد است/ وی و پیدایی متمم هستند.
✅بیت 4-تعداد جمله : 3جمله .هر سه جمله غیر ربطی یا غیر اسنادی هستند. جمله اول خبری و جمله دوم و سوم امری هستند.
ترکیبات: وصفی : آن روی/چشم دگر اضافی : تاب ِ نور/نورِ روی/
4⃣تحلیل بیت 4
جمله اول:غیر ربطی یا غیر اسنادی است. «را» در این مصرع «را»ی اختصاص است و این نوع «را» به همراه فعل «است» معنی «دارد» می دهد. پس فعل اصلی جمله «ندارد» می شود و فعل غیر ربطی است/ فاعل یا نهاد: خرد / مفعول: تاب / نور و روی: مضاف الیه هستند/آن :وصفی است/
جمله دوم: فعل غیر ربطی و امری:برو/ فاعل یا نهاد: تو (محذوف)
جمله سوم:فعل غیر ربطی و امری/نهاد :تو/از بهر:حرف اضافه در معنی برای/او :متمم/چشم :مفعول/دگر :مضاف الیه
✅بیت 5: تعداد جمله : 2 جمله. هر دو غیر ربطی
ترکیبات: وصفی :هر چه اضافی : دیده ی خویش
5⃣تحلیل بیت 5
جمله اول: فعل غیر ربطی/نهاد {ایشان} یا همان شناسه «ند» در ته فعل/چه:مفعول/هر :وصفی/او :متمم/کم و بیش :متمم
جمله دوم: فعل غیر ربطی/نهاد {ایشان} یا همان شناسه «ند» در ته فعل/نشانی:مفعول/از حرف اضافه و دیده :متمم/خویش :مضاف الیه
✅بیت 6:تعداد جمله:دو جمله .هر دو جمله ربطی یا اسنادی
6⃣تحلیل بیت 6
ترکیبات: وصفی :همه عالم/حق تعالی اضافی:جانش/کتاب حق
جمله اول: فعل اسنادی /در تجلی :مسند/جان: مسند الیه یا نهاد/ش: مضاف الیه/آن :ضمیر اشاره است نه صفت اشاره و نقش متمم دارد ،زیرا «به نزد» حرف اضافه است .
جمله دوم: فعل اسنادی /کتاب : مسند/عالم: مسند الیه یا نهاد/همه : وصفی/حق: مضاف الیه/ تعالی:وصفی ( نکته مهم این است که تعالی دو تلفظ دارد یکی با کسر «ل» و یکی با فتح«ل» اولی مصدر است و معنی بالا رفتن می دهد و دومی صفت است و معنی بلند مرتبه می دهد. نکته جالب اینکه باید به ضرورت قافیه این کلمه را با کسر «ل» خواند اما مثل صفت معنی اش کرد.)
#_معنی_شعر_ستایش
✅بیت اول
🌸 به نام آن خدایی که به روح و جان انسان قدرت فکر و اندیشیدن داد
دل و سینه ی انسان را با نور علم روشن و هدایت کرد
✅بیت دوم
🌸 از بخشش خداوند دنیا و آخرت نورانی شد
از لطف او وجود خاکی انسان به گلستانی با طراوت تبدیل شد
✅بیت سوم
🌸 همه پدیده های دنیا را نشان دهنده وجود عظمت خدا بدان
خدایی که آنقدر در همه جا و همه پدیده ها است که ما او را نمی بینیم
✅بیت چهارم
🌸 عقل و درک انسان توانایی درک عظمت و نور خداوند را ندارد
برای درک وجود و عظمت خداوند دنبال راه دیگری باش ( با چشم دل دنبال خدا باش نه چشم سر )
✅بیت پنجم
🌸 هر کسی که کم و زیاد درباره خداوند سخن گفته است
در واقع به اندازه فهم و درک خودش عظمت خداوند را توصیف و بیان کرده است
✅بیت ششم
🌸 در نظر و پیش کسی که روح و جانش جایگاه و محل تابش نور خداوندی است
تمام دنیا مثل کتابی است که در هر صفحه اش می تواند خدای بلند مرتبه را بشناسد
✅معنی واژه های شعر
جان : روح
فکرت: فکر ، اندیشه
برافروخت : روشن کرد
فضل : احسان
عالم : جهان
فیض : بخشش ، عطا
جمله : همه
فروغ : نور ، پرتو
حق : خداوند
خرد : عقل
تاب : طاقت
از بهر : از برای
دیده : چشم
تجلی : آشکار شدن ، پیدا شدن
تعالی : بلند مرتبه
درباره #ضمیر ، انواع و کاربردهایش
واژهای است که جانشین اسم ميشود برای جلوگیری از تکرار اسم. رستم پهلوان بزرگی بود هر کس او را ميدید. او ضمیراست و جانشین رستم شده است رستم مرجع ضمیر است.
اقسام ضمیر عبارتند از:
1-شخصی 2-مشترک 3-اشاره 4-پرسشی 5-تعجبی 6-مبهم 7-ملکی
1- ضمیر شخصی: ضمیرهایی هستند که برای هریک از اشخاص (اول شخص، دوم شخص و سوم شخص، مفرد یا جمع ) ساخت جداگانه دارند.
ضمیر شخص دو گونه است: منفصل، متصل
الف- ضمیر شخصی منفصل یا گسسته، ضمیری است که به واژه پیش از خود نميچسبد و به تنهایی بکار ميرود: من، تو، او (وي)، ما، شما، ایشان
ب - ضمیر شخصی متصل یا پیوسته:ضمیری است که به واژه پیش از خود ميپیوندد و به تنهایی بهكار نميرود.
م، ت، ش، مان، تان، شان
تذکر: وقتی که ضمیر م، ت، ش به کلماتی که به ه ختم ميشوند افزوده شود الفی به آن اضافه ميشود. میوهام، جامهات
اگر ضمایر متصل به واژهای که آخرش ا یا و باشد ی به آن اضافه ميشود. قلمهایم، ابرویت
2-ضمیر مشترک:
ضمیری است که برای همه ساختهای ششگانه یکسان بهکار ميرود.
خود: خودم، خودت، خودش، خودمان، خودتان، خودشان
علاوه بر ضمیر خود، در ضمیر خویش و خویشتن نیز ضمیر مشترکند که بیشتر در زبان و ادب بهكار ميرود.
3-ضمیر اشاره:
ضمیری است که مرجع آن به اشاره معلوم ميشود. آن، این و اقسام دیگری که در بحث صفت اشاره آنها را نام بردهایم اگر این کلمات به همراه اسم بیایند صفت اشاره و اگر جانشین اسم شوند ضمیر اشارهاند. این کتاب را بگیر و آن را بخوان.
4- ضمیر پرسشی: ضمیر پرسشی نیز همان صفات پرسشی هستند که جانشین اسم شدهاند: که، چه، کدام، کدامین، کی، کجا، چگونه
5-ضمیر تعجبی:
واژه "چه" وقتی که بیهمراهی اسم بیاید و مفهوم تعجب و شگفتی را برساند. چه هوای خوبی ! چه زیباست !
6- ضمیر مبهم:
واژههایی هستند که بر کس یا چیز یا مقدار مبهميدلالت ميکنند: همه آمدند. فلانی، آدم بسیار خوبی است.
تذکر: همچنانکه قبلا ذکر شد این ضمایر اگر با اسم بیایند صفت ميباشند.
7- ضمیر ملکی:
واژه مرکب ازآنِ که بهمعنی مال ِ یا متعلق به باشد: این کتاب از آن ِ مسعود است.
این واژه در قدیم گاهی بهصورت آن ِ بهكار ميرفته است .
کاربرد و نقش ضمیر ها
ضمیرها معمولا جانشین اسم هستند از این رو نقشهاي مختلف اسم را بر عهده ميگیرند.
1- نقش نهادی: من فردا به مسافرت ميروم. خودت این مطلب را گفتی.
2- نقش مسندی: محمود من هستم. احمد کدام است.
3- نقش مفعولی: تو او را ندیدی. خویشتن را رها ساختم.
4- نقش متمی: به آن دست مزن. بهخود گفتم.
5- نقش منادایی: ای آن که به اقبال تو در عالم نیست.
6- نقش تمیزی: مرا که پنداشتی؟
7- نقش قیدی: کجا ميروی؟ چقدر خوابیدی؟
8-نقش مضافالیهی: دلم به حالش (ش مضاف الیه است) سوخت. او از گفته خویش پشیمان شد.